کیوان اولیزاده
زمانی که موضوع پرونده این شماره از مجله را به من گفتند، اولین فیلمی که در خصوص آینده شهرنشینی و جهان به ذهنم رسید فیلم «چه بر سر دوشنبه آمد؟» بود. فیلمی به غایت سرگرمکننده با ایدهای نو و جذاب و موضوعات ناب جامعهشناسی و آینده شهرنشینی. در ادامه مطلب شما را به نقد مختصری از این فیلم دعوت میکنم.
فیلم «چه به سر دوشنبه آمد؟» به کارگردانی تومی ویرکولا است که میتوان گفت مشهورترین فیلم این کارگردان همین فیلم میباشد. این فیلم در سال 2017 توسط شرکت مشهور نتفلیکس خریداری و اکران شد. فیلم با واکنش نسبتاً مثبت از طرف منتقدین سینما همراه بود و فیلمنامه اورجینال و ایده نو این فیلم مورد استقبال قرار گرفت. فیلم سال 2043 را نشان میدهد. زمانی که به واسطه ازدیاد جمعیت و تمام شدن اکثر منابع کره زمین، قحطی گستردهای سراسر دنیا را فراگرفته است. فضای شهرها به نابودی نزدیک شده، اکثر برجهای دنیا به دلیل کمبود انرژی به مخروبهای تبدیل شده و کل فضای شهرها مملو از زباله است. در همین حین یک سیاستمدار و دانشمند بزرگ، به نام نیکولت کیمن (گلن کلوز) ایده قانون تخصیص جمعیت را به دولتها ارائه میدهد. به واسطه این قانون، هر خانوادهای حق داشتن تنها یک فرزند را دارند و اگر خانوادهای بیش از یک فرزند را به دنیا بیاورد، فرزند وی به خواب طولانی فرستاده میشود تا زمانی که دنیا ظرفیت افزایش جمعیت مجدد را پیدا کند. شهرها به دو قسمت محلههای تهیدستان و مرفهنشینان تقسیم میشود. به همه مردم دستبندهایی داده میشود که هویت هر فرد را مشخص میکند. این دستبندها حتی ورود و خروج افراد به منزل خودشان را نیز کنترل میکند و فردی که فاقد این دستبند باشد حق ورود به محله مرفه شهر را ندارد. اما یک مادر که به وعدههای کیمن عقیدهای ندارد، به دور از چشم دولت 7 قلوهای همسانی که جنسیتشان دختر است را به دنیا میآورد و به دلیل کمبود امکانات، خود جان میسپارد ولی 7 قلوها را به پدربزرگشان (ویلیام دفو) واگذار میکند. پدربزرگ نام روزهای هفته را روی 7 قلوها میگذارد و هر کدام از آنها حق دارد تنها در روزی که به اسم خودش است به بیرون از منزل برود. 30 سال میگذرد و 7 قلوها در یک بانک مشغول به کار میشوند. اما دردسر زمانی آغاز میشود که یکی از 7 قلوها که «دوشنبه» است پس از برگشتن از بانک، شب به منزل برنمیگردد. بنابراین 6 خواهر دیگر مجبور میشوند که در روزهایی که به اسم خودشان است بیرون بروند و به دنبال خواهر گمشده خود بگردند. ایده فیلم، ایدهای نو و جذاب است. در واقع میتوان گفت فیلمنامه این فیلم غنی و کامل است و همه عناصر ساخت یک فیلم هیجانی همراه با احساس را در خود دارد. یکی دیگر از نقاط قوت فیلم که واقعاً من را تحت تأثیر قرار داد همراهی خوب موسیقی متن فیلم با صحنههای فیلم بود. کریستین ویب که وظیفه تنظیم موسیقی متن فیلم را به عهده داشته است به خوبی در صحنههای احساسی و هیجانی با تغییر ریتم و نوع موسیقی، حس هیجان و احساسی شدن را به بیننده القا میکند. فیلم به لحاظ کارگردانی شاهکار نیست و میتوان گفت نقطه قوت این فیلم، فیلمنامه خوب و اورجینال نه کارگردانی آن است. در واقع کارگردان در خلق صحنههای اکشن فیلم میتوان گفت مبتدیانه کار کرده است به گونهای که صحنههای مبارزه 7 قلوها با مأموران دولتی در اکثر صحنهها غیرقابل باور است. از جمله پریدن از یک ساختمان سه طبقه بدون هیچ گونه آسیبدیدهگی. حتی در صحنههای احساسی شاید تنها موسیقی خوب فیلم است که بیننده را وادار به انجام واکنش نسبت به صحنهها میکند وگرنه از دست دادن تک به تک و به نوبت خواهرها، با عکسالعمل عجیبی از سمت دیگر خواهرها روبهرو نیست و این یک ضعف در فیلم است. نقطه قوت دیگر این فیلم بازی عالی نومی راپاس است که نقش 7 خواهر را بازی کرده است که هر کدام ویژگیهای اخلاقی مربوط به خودشان را دارند. نومی راپاس به خوبی توانسته با هر کدام از شخصیتهای این 7 خواهر ارتباط برقرار کند و ویژگیهای آنها را با بازی درخشان خودش نشان دهد. اما همانطور که اشاره کردم بزرگترین نقطه قوت فیلم، فیلمنامه آن است که به عهده مکس باتکین و کری ویلیامسون بوده است. ایدهای جذاب، نو، بکر و جاهطلبانه همراه با مفاهیم متعدد در علم جامعهشناسی و جمعیتشناسی. در واقع فیلمهای متنوعی در مورد آینده شهرنشینی و بشریت در تاریخ سینما ساخته شده است که از مهمترین آنها میتوان به فرزندان بشر و یا آقای هیچکس اشاره کرد. در این فیلم نیز شهرهای بزرگ، با انفجار جمعیت نشان داده میشود. بارها دوربین زاویه شهر را در نمایی نشان میدهد که یک طرف مردم تهیدست و طرف دیگر مردم مرفه هستند. جنگ و نزاع همیشگی بورژوازی و پلورتاریا که در فیلمهایی همچون جوکر سال 2019 نیز به خوبی نشان داده شده است. در بسیاری از صحنههای فیلم قیام مردم تهیدست نسبت به نظام سرمایهداری در فیلم به تصویر کشیده شده است. از نظر سیاستمداران بزرگ جهان و مردم سرمایهدار، قشر تهیدست جامعه هستند که در این فیلم باعث انفجار جمعیت در دنیا شدهاند و تنها راه نجات دوباره زمین از دید این انسانهای خودخواه از بین بردن کودکان همین افراد تهیدست است. بله کودکان را از خانوادههایشان جدا کرده و آنها به خاکستر تبدیل میکنند تا اثری از آنها باقی نماند و در واقع سیاست نیکولت کیمن از بین بردن کودکان بوده است نه منجمد کردن آنها و فرستادن آنها به خواب ابدی.
در واقع این فیلم آشکارا نظام سرمایهداریای که امروزه در غرب حاکم است را مورد انتقاد قرار میدهد. در بسیاری از صحنههای فیلم مردم تهیدست نشان داده میشود که در خانههایی کوچک با کمترین امکانات زندگی میکنند که حتی توانایی خرید مایحتاج روزانه خود را ندارند. در برابر آن مردمی از قشر مرفه نشان داده میشود که در پنت هاوسهای بزرگ و مجلل با لباسهای اعیانی زندگی میکنند. در واقع ایده جذاب فیلم با نمادهای انتقادی نسبت به نظام سرمایهداری و توجه به بنیان خانواده در کلانشهرها همراه است و این موضوع به غنای فیلم کمک شایانی میکند. اما نقطه اوج روایت داستانی فیلم جایی است که خواهرها متوجه میشوند که برای «دوشنبه» اتفاقی نیفتاده است و وی با سیاستمدار بزرگ در یک تیم قرار گرفته است و با دادن رشوه به وی و تأمین مالی تبلیغاتهای وی، باعث شده است که نیکولت کیمن برای ده سال دیگر نیز در سمت خود باقی بماند تا به قول خودش دنیا را نجات دهد و دیگر خواهرهای دوشنبه را نیز از سر راه وی بردارد تا دوشنبه تنها بماند. اما دوشنبه به یک دلیل خواهرهای خود را فدا میکند. دوقلوهایی که در شکم دارد. بله در آخر فیلم مشخص میشود که نقشه نابودی خواهرها کلاً زیر سر دوشنبه بوده است و به خاطر فرزندان خودش این کار را کرده است. در واقع «چه بر سر دوشنبه آمد؟» با یک روایت داستانی جذاب و گیرا، عشقی ناگهانی که دوشنبه گرفتار آن میشود و داشتن صحنههای اکشن که اگر به جزئیات دقت نشود، میتواند برای دو ساعت شما را به شکلی منحصر به فرد سرگرم کند. سکانس آخر فیلم به خوبی نشان میدهد که آینده کره زمین و بشریت همراه کودکانی ساخته میشود که امروزه متولد میشوند نه با از بین بردن و نابود کردن آنها.
انتهای پیام/