دکتر محمد شجاعیه
آنا الکلیوبی، در حالی که در آپارتمان خود تنهاست، به همسر خود پیام میدهد: «حالت چطوره؟» و همسرش در پاسخ تایپ میکند: «خوبم» و آنا به تایپ کردن ادامه میدهد. اما واقعیت آن است که او حالش خوب نیست! این زوج، هفتهها است که از هم جدا هستند و به همین دلیل، آنا احساس خوبی ندارد. اگر همسرش در این لحظه کنارش بود، میتوانست در یک چشم به هم زدن، احساسات آنا را در صورتش بخواند. ولی او کیلومترها از آنا فاصله دارد. این، صحنهای است که در خلال دوران قرنطینههای ناشی از بیماری کرونا میتواند بهآسانی و به اشکال مختلف دیده شود. جایی که همکاران، دوستان و حتی اعضای خانوادهها از یکدیگر جدا افتادهاند. ولی واقعیت آن است که صحنه تشریح شده فوق، 20 سال قبل اتفاق افتاده، یعنی زمانی که الکلیوبی برای تحصیل از مصر به انگلستان نقل مکان کرد و بین او و همسرش فاصله افتاد. در چنین لحظهای بود که او با تمام وجود درک کرد که فناوری، تا چه حد نسبت به درک احساسات انسانی، ناتوان است. از همان زمان به بعد، الکلیوبی رویای ساختن کامپیوتری را در سر میپروراند که از نظر احساسی، هوشمند بوده یا آنگونه که خودش میگوید، «یک ماشین ذهنخوان» باشد.