علی پروهان
نقش بیبدیل فروید در تاریخ روانشناسی بر همگان روشن است. فروید نقطه شروع تغییرات عظیم و گسترده و پایهگذار روانکاوی در روانشناسی بود. موضوعی که مسیر این علم را عملاً تغییر داد. اما میتوان گفت از آنچه نظریات فروید بوده بسیار گفته شده اما چیزی باقینمانده است. تئوریهای فروید عموماً نتوانستند درستی و امکانپذیری خود را در آزمایشها ثابت کنند؛ اما آنچه فروید پایهگذار آن در قرن گذشته بود، مسیرهای تحقیقاتی یا مفاهیم کلانی است که او تأسیس کرده که همچنان در روانشناسی مهماند. در این میان، یکی از اصلیترینها، «ناخودآگاه» است. ناخودآگاه آنچنان که فروید تصور میکرد، احتمالاً وجود ندارد. اما صدسال است که روانشناسی روی آن تحقیق میکند.
مطالعاتی درباره هیستری (1895) نوشته مشترک فروید با دوست و آموزگار پزشکش، جوزف برویر، اثر شاخص او از کار در آمد. این کتاب که برمبنای پروندههای بیماران آنها بود، او را به 2 بینش مهم رهنمون کرد. نخست اینکه نشانههای جسمانی هیستری زمانی به وجود میآیند که «ایدههای» تحملناپذیر از ذهن خودآگاه بیرون رانده میشوند. دوم اینکه مؤثرترین چاره برای سردرگمی روانی هیستری، یعنی بهترین راه، بازگرداندن بیمار به وضعیت «ناشادی معمولی» است، پس از مجموعهای تحقیقات فروید بدین نتیجه رسید که تداعی آزاد همراه با گوشدادن دقیق، درمان اختصاصی روانکاوی خواهد بود.
ادامه این مطلب را میتوانید در شماره 691 (اردیبهشت ماه 1400) بخوانید.