علی پروهان
تفکرات و باورهای افراد مقولاتی هستند که رفتارها و عملکرد انسان را در طول زندگی شکل میدهند. هر فرد بر اساس آن چیزی که به آن اعتقاد دارد در زندگی خود عمل میکند. اما سؤال اساسی اینجاست که این باورها در چه بازه زمانی از زندگی فرد ساخته میشوند و آیا این باورها و عقاید در طول زندگی فرد قابل تغییر هستند؟ آیا میتوان امیدوار بود فردی که در دوران جوانی خود باورهای درستی نداشته در آینده اصلاح شود؟ در این مقاله به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت.
غالباً افراد میانسالی را میبینیم که برای اولینبار، یا دستکم اولینبار از دوران جوانی تاکنون، به سمت مسائل دینی گرایش پیدا کرده باشند. اما عده زیادی از این افراد، این گرایشات را پیچیده و گیجکننده میدانند و این معضل در افرادی که قبلاً باورهای دینی داشتهاند به مراتب بیشتر است. این افراد عموماً بر این باورند که گرایشات معنویشان چیزی نامعمول است، در حالی که واقعاً این موضوع عجیب نیست. طبق بررسیهایی که به صورت جامع در ایالات متحده انجام شد نشان میدهد معمولاً وابستگی دینی در دوره جوانی و سالهای میانی بزرگسالی کاسته میشود، اما بعد از چهل سالگی این گرایشات مجدداً رو به افزایش میگذراند. طی این تحقیقات که روی صدها خانواده در آمریکا انجام شد؛ مشاهده شد که بسیاری از جوانان از عقایدی که به نظر آنها متحجرانه یا غیر اجرایی باشد متنفر هستند و چه بسا این باور را کنار بگذارند که دین میتواند سختترین معماهای زندگی را توضیح دهد؛ یا برای مثال، نمیتوانند باور کنند که با این همه رنجی که در جهان است، باز خدایی وجود دارد که مخلوقاتش را دوست دارد.