سپیده حقدوست
افرادی که قوانین مکانیک کوانتومی را در اوایل قرن بیستم تدوین کردند، کنجکاو بودند که آیا همین قوانین میتواند در علم زیستشناسی و ساختار مولکولها نیز صدق کند یا خیر؟ این سوالی است که جستوجو برای یافتن پاسخ آن تا به امروز ادامه دارد.
شاید ارسطو جزء اولین کسانی بود که برای یافتن منشأ حیات به تفکر پرداخت. او مهمترین تفاوت میان ماده زنده و غیر زنده را در میل آنها به داشتن حرکت میدید و موجودی را زنده میپنداشت که به ذاتاً قادر به حرکت کردن باشد. بعدها، در دوران حاکمیت کلیسا مفهومی به نام «روح» عامل حیات شناخته شد که با مرگ از بدن خارج میشد و به جهان ابدی قدم میگذاشت. اما حتی این مفهوم هم نتوانست کنجکاوی بشر را ارضا کند و کاوش برای یافتن پاسخی منطقی و درخور برای این سوال بنیادی را متوقف کند. با پیشرفت دانش و آگاهی، تکههایی از پازل سرمنشأ زیست جانداران کشف شد که راه را برای دانشگران روشنتر کرد. یکی از مسیرهای علمی که محققان از آغاز قرن بیستم در آن قدم گذاشتهاند، بررسی آغاز حیات از منظر قوانین مکانیک کوانتومی است.
در قرن نوزدهم، بسیاری از دانشمندان معتقد بودند که زندگی نوعی ماده جادویی است. استفاده از اصطلاح «شیمی آلی» نیز مربوط به همان دوران است. این فرضیه که یک فرمول شیمیایی برای ساختن ترکیبی به نام «زندگی» وجود دارد، این امیدواری را ایجاد کرد که اگر فقط از جزئیات آن آگاهی داشته باشیم، میتوانیم مواد مناسب را در یک لوله آزمایش مخلوط کرده و زندگی را در آزمایشگاه ایجاد کنیم. بیشتر تحقیقات در عصر کیمیاگری، با فرض اینکه شیمی پلی از ماده به زندگی است، از این سنت پیروی کرده است. با پیشرفت علم، این تفکر روز به روز کمرنگتر شد تا با بیان «نظریه تکامل» توسط داروین شعله ساختن عنصر زندگی در آزمایشگاه نیز به خاموشی گروید.
ادامه این مطلب را میتوانید در شماره 691 (اردیبهشت ماه 1400) بخوانید.