انسیه حیدری
آیا برای شما اتفاق افتاده است مدتی در قسمتی از شهر، در میان برجها و ساختمانهای متراکم به اجبار بوده باشید و حس کنید از طبیعت فاصله گرفتید؟! یا... اجازه بدهید این موقعیت را طور دیگری توصیف کنم. آیا اتفاق افتاده مدتی در اداره، سازمان و بیمارستانی در میان راهروها و اتاقها باشید و هنگام خروج از آنجا، در آستانه ورود به فضای بیرون از ساختمانها، با دیدن محوطه و آسمان دچار انبساط خاطر و رهایی شوید به گونهای که با خود بگویید بالاخره به طبیعت راه پیدا کردم؟! اگر خوب به موقعیت فکر کنید، متوجه میشوید زمانی که وارد آن فضا میشدید درختها، شمشادها و آسمان رنگ پریده به چشمتان نیامده بودند ولی هنگام خروج، آنها را دیدید و حتی به آنها نام طبیعت دادید. هیچ فکر کردید چرا ما محوطههای بیرون ساختمانها را به نوعی طبیعی میدانیم اما خود ساختمانها را تلویحا غیرطبیعی میدانیم؟! اساسا چه چیز طبیعی و چه چیزی غیرطبیعی است؟! آیا این تقسیمبندی و مرزگذاری کار بهینهای است؟! شاید شما هم مثل من در نوجوانی فکر میکردید سیمان، پارچه، شیشه و خیلی چیزهایی که برچسب غیرطبیعی دارند، از کجا آمدهاند؟! اگر جایی غیر از طبیعت وجود دارد، کجاست که این مواد از آنجا آمدهاند؟!
در نوجوانی و پیش از غرق شدن در کلیشههای اجتماعی، با همان دانش کمی که داشتم همه چیز به نظرم بردار برآیند انسان و طبیعت میآمد. سوالهای زیادی درباره پیرامونم داشتم و در فکر کردن بسیار جسور بودم و نمیترسیدم که بگویم: «به نظرم همه چیز طبیعی است، چون جایی غیر از طبیعت را پیدا نکردهام.»
رفتهرفته تعاریف اجتماعی و به خصوص محیطهای آموزشی و رسانه، سیمان و آهن را برای من غیرطبیعی کردند. داخل اتاق، دم پنجره و باغچه، 3 فضای مجزا از هم شدند؛ غیر طبیعی، آستانه طبیعت و طبیعت! من مثل خیلیها به تلاش برای آشتی دادن طبیعی و غیرطبیعی مشغول شدم. تا اینکه از دیوید هاروی، اندیشمند عصر حاضر شنیدم که گفته است: «در شهر نیویورک هیچ چیز غیرطبیعی وجود ندارد». و یا نیل اسمیت که در اثر معروفش «تغییر نابرابر» میگوید: «طبیعت مدام در حال تولید شدن است».
بعد از آشنا شدن با اندیشمندان جدیدی مثل هاوری، اسمیت و سینگدو به اندیشههای جسور نوجوانیام بازگشتم و نوع تازهای از فکر کردن به جهان پیرامونم را آغاز کردم. همانطور که پیشتر از انسان سایبورگ و شهر سایبورگ گفتم، این بار میخواهم از موجودیت جدیدِ پیرامونمان یعنی طبیعت سایبورگ حرف بزنم. به این ترتیب فکر میکنم در سایهسار برجها و یا در راهروی بیمارستان در طبیعت دوباره ساخته شدهای قرار دارم و نوع جدیدی از آن را تجربه میکنم. طبیعتی که در فرآیند سایبورگیزاسیون متحول شده و به مثابه موجودی ذیل تحولات فناورانه به ارگانیسمی غیرقابل تفکیک از علم و فناوری تغییر پیدا کرده است، مانند من که وقتی به جای استفاده از ستارهها همچون انسان چند صد سال قبل، از اپلیکشن مسیریابی استفاده میکنم و غیرطبیعی نیستم بلکه یک انسان متحول شدهام!
برای برخی از ما از بین رفتن درختان و گیاهان و کاشتهشدن ساختمانهای بلند ناراحتکننده است. این احساس برای کسانی که نگران طبیعت و پیراموناند به قدری بزرگ است که بخشی از زندگی و کار خود را وقف میکنند تا اوضاع آهنیتر و سیمانیتر از چیزی که هست، نشود. اما آیا ما در حال از دست دادن طبیعتیم؟! آیا واقعا طبیعت قافیه را به تکنولوژی و سرمایهداری میبازد؟!
قطعاً پاسخی مشخص به پرسشهای من ندارید و مسئله آنقدر بزرگ است که مثل خود من حیرتزدهاید که چطور باید در عین قبول آسمان رنگ پریده و درختانی که هر روز با پرداخت مبلغی جریمه زنده به گورشان میکنیم، امیدوارانه از پیشرفت حرف بزنیم. من میخواهم در این اوضاع، به جای رفتن به یکی از جبهههای طرفداران محیط زیست و یا پیشرفت فناوری مسئله را دوباره بازنویسی کنم.
با یک سوال از خودمان شروع میکنم؛ طبیعت چیست؟! در ابتدا با یک تعریف کلیشهای که طبیعت را محدود به پارکها، باغها و مناطقی خارج از شهر برای تفرج قلمداد میکند، مواجه میشوم، پیشتر که میروم متوجه میشوم این تعریف دیگر قدرت سابق را ندارد! جامعهشناسان و دانشمندان عصر حاضر در تحقیقات جدید میکوشند از دوگانه طبیعت/جامعه که در قرن هفدهم تثبیت شده بود، فراروند. آنها با درک پیچیدگیهایی که با آن روبهروییم تصمیم گرفتند از مرزهای ساختگی و دست و پاگیر بین طبیعت، شهر، جامعه، انسان و محیطزیست دست بردارند و آنها را در پیوند با هم و با تمام پیچیدگیها ببینند. مانند اریک سینگدو که در امتداد نظرات بسیاری معماران و اندیشمندان نواندیش میگوید: «مطالعات تازه، شرایط و فرآیندهای طبیعی و زیستمحیطی را چیزی جدا از فرآیندهای اجتماعی نمیدانند. به باور آنان شرایط اجتماعی طبیعیِ فعلی نتیجه دگرگونیِ وضعیت گذشتهای ذاتاً طبیعی و اجتماعی است. پس طبیعت در درجه اول اجتماعی است. از طرف دیگر ما در عصری هستیم که فناوری مثل اکسیژن در همه جا هست، پس طبیعت اجتماعی به نوعی طبیعت اجتماعی متاثر از فناوری است.»
اما آیا در این تحول، تکنولوژی حرف اول را میزند؟! آیا رویش برجها و دکلهای مخابراتی و سازههای بتونی و فولادی بر رویش گیاهان و هرآنچه در قدیم، طبیعی میگفتیم پیشی خواهد گرفت؟!
میخواهم جواب این سوال را با کمی تردید «نه» اعلام کنم. درباره پاسخم چند شاهد محدود ولی امیدوارکننده دارم که نشان میدهد ما در یک شبکه فوقالعاده پیچیده زندگی میکنیم که در آن، کسی حرف اول و یا آخر را نمیزند و هر چیزی بردار برآیند بینهایت وضعیت است. یکی از آن وضعیتها هم آگاهی و خلاقیت ما انسانهاست. ما میتوانیم در کنار مشکلاتی که قبلتر در طراحی وضعیت کنونی ایجاد کردیم، طبیعت را با یک قصه بهینهتر و شادتر دوباره بسازیم، به شرطی که نقایص قصه قبل را خوب درک کنیم.
شاهد اول: همه چیز حتی دود بزرگراهها و کارخانهها طبیعی است و انتظار میرود مثل بقیه چیزهای طبیعی، طبیعت اینبار هم بتواند با تکیه بر ویژگی خودترمیمیاش مسئله را حل کند؛ با این تفاوت که ما هم کمک کنیم. هماکنون نه از تعداد کارخانهها و ماشینها کم شده است و نه تکنولوژیهای نوین توانستهاند جایگزین سوختهای فسیلی شوند. گرچه تلاشهای قابل تقدیری در جریان است اما احتمال دارد فراگیری آنها در سرتاسر کرهزمین سالها طول بکشد و در این مدت نمیتوان شاهد از بین رفتن موجودات زنده بود. دولتهای سرتاسر جهان در حال جنگ با این دود غلیظاند؛ دَن روزگارد با الهام از سیستم تنفسی درختان، برجهایی طراحی کرده است که به عنوان بزرگترین مکنده دود و آلودگی در جهان، آلودگی هوا را میمکد، تمیزش میکند و بعد آن را میدمد. این سازوکار با دمیدن هوای تمیز، پارکها و زمینهای بازی را بین 55 تا 75 درصد نسبت به بقیه شهر، تمیزتر میکند. به این ترتیب طبیعت دوباره ساخته میشود.
برای اینکه نشان بدهم در پیرامون ما، فناوری همه چیز نیست و تنها یک بازوی قوی و انکارناپذیر است، دومین شاهد را معرفی میکنم: پیرامون سیمانیمان چیزی نیست که آن را ندیده باشید و از تخریب پلها و سدها و ساختمانهای سیمانی بر اثر ترک و خرابی هم خبرهای زیادی شنیدهاید. برای حل این مسئله و بازسازی آنها دانشمندان زیستشناسی و موادشناس در نگاهی نوین به دانش مهندسی و پیوند دادن آن به زیستبوم سراغ قارچها و باکتریها، این موجودات همیشگی پیرامون رفتند. دانشمندان کشف کردهاند که برخی از باکتریها و قارچها میتوانند مواد معدنی ازجمله کربنات کلسیم تولید کنند. بنابراین مخلوط بتنی شامل باکتریها و قارچهایی فراهم کردند که در کنار مواد مغذی موجود در آن میتوانند برای صدها سال به خواب بروند. وقتی ترکی ظاهر شود و آب به درون بتن برود، این باکتریها بیدار شده و مواد مغذیای را مصرف میکنند که آنها را احاطه کرده است و محیط پیرامون خود را برای ایجاد شرایطی عالی به منظور رشد کربنات کلسیم راتغییر میدهند و به تدریج شکافها را با بلورهای آن پُر میکنند. بعد از انجام ماموریت طبیعی و از بین رفتن شرایط ترک، باکتریها یک بار دیگر به خواب میروند. به این ترتیب طبیعت در یک همکاری غیرقابل تفکیک با ویژگیهای پایهای خود و فناوری، دوباره ساخته میشود و این همان موجودیت جدید یعنی طبیعت سایبورگ است.
انتهای پیام/